- بی آبی
- بدون آب بودن فقدان آب، بی رونقی، بی آبرویی
معنی بی آبی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدون آب فاقد آب، بی رونق بی طراوت، بی آبرو بی اعتبار
زن نیکو و خاتون خانه را گویند
مادربزرگ، از ورق های بازی با نقش یک زن بر روی آن، بانو
جایی یا زمینی که آب نداشته باشد، کنایه از بی رونق، بی طراوت، کنایه از رسوا، بی آبرو
کدبانو، مادربزرگ، از خال های ورق که میان شاه و سرباز جای دارد
ناشکیبایی، بی تابی
ناشکیبا، بی تاب
بیهوده
ناآگاهی
سرزده، ناآگاه
بی حوصلگی، بی قراری، بی صبری
بی اندوهی
سالم، درست، سلیم
بی توجه و بی استعداد
فراوانی آب
ترتیب
عمل و کیفیت بی ادب
حالت بی خبر
نا آگاه
بیقراری بیطاقتی
ناب، خالص، صاف، محض
بی سلاح، بی ساز و برگ
بی اعتبار و بیشرف و رسوا و خوار و ذلیل و بی حرمت و بی عزت
ناشکیبایی بی تحملی
ناشکیبا، بی تحمل، ناآرام
زنی که شوهر ندارد زنی که بی شوهر است
یقین، عدم تردید
بی مثل، بی نظیر، بی مانند، ناهمتا، بی مثال، بی بدل
بی جهت، بی تقریب
زن نداشتن همسر نداشتن
بی شبهه و شک
بی پیوند بی سر و ته
بی تدبیر، بی اندیشه، بیفکر